روایت قاصدان از خبری آسمانی برای مادر / پایان ۳۸ سال فراقِ فرزند شهیدی از مسجدسلیمان

 

روایت قاصدان از خبری آسمانی برای مادر / «پایان ۳۸ سال فراقِ فرزند شهیدی» از مسجدسلیمان

همه برای رساندن خبری بعد از ۳۸ سال قرار است خانه پدر شهید روزعلی ایزدیان جمع شوند، اما خود پدر پیش تر فرزند شهیدش را پس از چندین دهه مفقودی به آغوش کشیده است، پدر شهید در اسفند ۱۳۹۴ چشم انتظار رحمت خدا رفته است / کسی که پیش‌تر بارها تجربه این نوع اطلاع رسانی‌ها را به خانواده شهدا داشته، پیش‌قدم شده است. در چهره ی مادر شهید روزعلی ایزدیان همچنان حس انتظار موج می‌زند چراکه مادر یک ماه پیش در مصاحبه ای گفته بود با امید، علاقه و عشق به روزعلی زندگی می‌کنم و دیگر طاقت دوری فرزندم را ندارم

“روزعلی بیا دیگه طاقت دارم”

همه مضطربانه منتظر واکنشی بودند که مادر بعد از شنیدن این خبر خواهد داشت……

به گزارش شبکه خبری خوزستان به نقل از صبح ملت نیوز ؛ ظهر امروز یکشنبه مورخ ۲۰ مهرماه ۱۳۹۹ در مسجدسلیمان ، قاصدان خبری تلخ و شیرین متشکل جمعی اعضای سپاه پاسداران ، بنیاد شهید و سازمان تبلیغات اسلامی با حضور در خانه پدری شهید روزعلی ایزدیان، خبری بعد ۳۸ سال دوری، دل‌تنگی، انتظار، نگرانی از فرزند شهید روزعلی ایزدیان برای مادری آورده شد که سالها در انتظار شنیدن سرنوشت نوجوان شهیدش را می‌کشید.

روزعلی که رفت ۱۴ ساله بود اما در شناسنامه ۱۶ ساله ثبت شده است. پدر و برادر بزرگوار شهید ایزدیان پس از سال‌ها فراق شهید، موفق به دیدار پیکر فرزندش نشدند اما مادر و خواهر و چهار برادر دیگرش با دیدن پیکر شهید دلبندشان آرام گرفتند.

دانش آموز بسیجی شهید روزعلی ایزدیان در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۶۱ داوطلب بسیجی گردان سلمان در عملیات لو رفته والفجر مقدماتی در تنگه چذابه به شهادت رسید.

در فرازی از وصیت نامه شهید روزعلی ایزدیان آمده که مرا کنار پیکر برادر شهیدم حسن عزیز الهی به خاک سپارید.

گفتنی است که مراسم خاکسپاری این شهید پنج شنبه بیست و چهار مهرماه در شهرستان مسجدسلیمان اعلام شده است و متعاقبا نسبت به جزئیات مراسم اطلاع رسانی خواهد شد.

وصیت نامه شهید به شرح زیر است

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام یاری دهنده روح الله

در حالی که ما به سوی جبهه‌ها آمده ایم که رسالتی سخت و دشوار بر دوش ما می‌باشد و رسالت و پاسداری از خون شهدای عزیز و علوین از خود گذشته می باشد ما به فرمان حسین زمان خود به کفر جهانی می تازیم تا از صحنه روزگار محو گردد و نامی نشانی از این ابر جنایتکاران بر روی زمین نباشد.

سلام خدمت پدر مادر عزیزم زبان من از گفتن آن همه مهر و محبت که شما شبها و روزها در کنار من بودید و برایم زحمت کشیدید قاصر است.

پدر بدان که من هدیه ای از طرف خداوند به شما بودم پس چه بهتر که این هدیه را در راه خدا بدهید، خون یاری از حسین (ع) تا این زمان به ما ارث رسیده است و تو ای بهترن مادر امیدواریم مرا ببخشید که فرزند شایسته برای تو نبودم من راه علی اکبر را پیشه خود ساختم تا شاید از این دنیای پر از گناه خلاص کردم.

مادرم هم چون زینب باش اگر شهید شدم برای من هرگز گریه نکن شیون مکن و خود را آزار نده و پیامی برای شما برادرانم دارم برادران عزیزم شما بهتر می‌دانید که قدم در راه خدا گذاشتن دشواری‌های بسیار دارد در مقابل دشواریها صبر و مقاومت کنید تا از آن با سرافرازی بیرون آیید.

آری برادرم محمد آرزو داشتم که در عروسیت شرکت کنم ولی نشد من با اسلحه خود ازدواج کردم تا بتوانم راه شهیدان را در پیش می‌گیرند و خواهرم حجاب خود را حفظ کند چون حجاب تو از خون من برتر و با ارزش بیشتر می باشد و چون حجاب تو از خون من برتر و با ارزش تر می باشد آن را پاس بداریم و چون زینب پر خروش باشید و نماز بخوانید و در مجالس راهپیمایی ها شرکت کنید.

وقت خداحافظی است و آخرین وصیت من این است که من را بالای سر حسن عزیزالهی یار برادر خاک کنید.

وسلام

درود بر شهدا