همان باش که هستی
واعظان را نقد و عتاب میکرد که آنجه در محراب و منبر «جلوه» میکنند با آنچه در «خلوت» میکنند یکی نیست. یعنی «جلوت» و «خلوت» شان هماهنگ نیست و «بود» و «نمود»شان یکرنگی ندارد: واعظان کین «جلوه» در محراب و منبر میکنند چون به «خلوت» میروند آن کار دیگر میکنند یکرنگی واژهای است که به
واعظان را نقد و عتاب میکرد که آنجه در محراب و منبر «جلوه» میکنند با آنچه در «خلوت» میکنند یکی نیست. یعنی «جلوت» و «خلوت» شان هماهنگ نیست و «بود» و «نمود»شان یکرنگی ندارد:
واعظان کین «جلوه» در محراب و منبر میکنند
چون به «خلوت» میروند آن کار دیگر میکنند
یکرنگی واژهای است که به نحو دقیقتری میتواند معنای صداقت را بیان کند. یکرنگی یعنی همنوایی و همسویی ظاهر و باطن آدمی یا به تعبیر ادیبان و فرزانگان ما یکسانی «بود» و (نُمود) و یکی بودن (هستن) و (نُمایاندن). آنچه هستیم و آنچه مینُماییم، اگر یکدست و یکرنگ باشد؛ اگر ظاهر و باطن آدمی، پیدا و نهانِ آدمی، یک نوا و آهنگ را ساز کنند، صداقت و یکرنگی تحقق یافته است. تعبیر (بود) و (نُمود در فهم فضیلت یکرنگی و صداقت، نقش مهمی دارد.
جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوعانگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید!!!
(صداقت) غالباً به راستگویی معنا میشود، ولی واژهی (یکرنگی) بهگمان من، برابرنهادهی دقیقتری است. مُراد از یکرنگی، همسویی و موافقت ظاهر و باطن فرد است یا همان، ساده بودن.
بیشترآدم هایی که می شناسی به این دلیل نیست که می کوشندچیزی باشند که نیستند یا می کوشند کاری انجام دهند که اصلا قرارنیست آن ها آن کاررا انجام بدهند؟عزم خود را جزم کن تا خودت باشی.ضرب المثلی هست که می گوید:چوب ممکن است ده سال درآب بماند اما با وجود این اقامت ده ساله درآب هرگز تمساح نخواهد شد.آیا آیا پلنگ می تواند خال خال نباشد؟ آنی باش که هستی . این نخستین گامی ست که برمی داری تابهترازآنی شوی که هستی.
این است که دگرگونی عمده ی زندگی تو زمانی روی می دهد که خود را همینطورکه هستی،می پذیری.کسی که وابسته نظردیگری ست،برده است.خیال بافی پیرامون کسی که قراراست درآینده باشی،فقط کسی را که هم اکنون هستی ضایع می کند.هیچ کس به اندازه ی کسی ناامید وغمگین نیست که تمام عمرش می خواهدکسی باشدغیرازآنی که واقعا هست.
بایزید بسطامی گفته است: (آن چنان که مینُمایی باش یا آن چنان باش که مینُمایی)
ساده باشیم چه در باجهی یک بانک چه در زیر درخت.»
و سادگی مرتبهای از صداقت و یکرنگی است که در آن دانههای دل آدم، هویداست. سادگی شفافیت و کریستالی بودن است. سادگی، زلال بودن است. سادگی وقتی است که آدم «به شکل خلوت خود» باشد.
یکی از نکاتی که شماری از معلمان معنوی بر آن تأکیده داشتهاند این است که یکرنگی و سادگی باعث میشود همیشه طیفهایی از انسانها از فرد، ناخرسند باشند. با باور آنان، از نشانههای تزویر و نفاق و فقدان صداقت آن است که همهی مردم از کسی راضی و خشنود باشند. شمس تبریزی بسیار بر این نکته تأکید دارد. او میگوید یکرنگی هزینه دارد و هزینهی آن از دست دادن رضایت و دوستی بسیاری از مردم است و اگر میخواهید مردم، تماماً دوستدار شما باشند، لاجرم باید «نفاق» پیشه کنید
من حاضرم همه راازدست دهم ولی همانی باشم که همان است
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰