محمدباقرعباسی
یک جرعه شراباً طهورا در پلاک هشت/ حال خوش زائران از چای قندپهلوی چایخانه حرم

یک جرعه شراباً طهورا در پلاک هشت/ حال خوش زائران از چای قندپهلوی چایخانه حرم کافیست صدایش بزنی یا امامِ رئوف، آنوقت تو را میطلبد و میآیی از راهی دور در بهشت؛ با یک استکان شراب طهور… به گزارش شبکه خبری خوزستان، طُرههای آفتاب از کنار شانه ستبر ستونهای مرمریِ کنار چایخانه، روی سر صف
یک جرعه شراباً طهورا در پلاک هشت/ حال خوش زائران از چای قندپهلوی چایخانه حرم
کافیست صدایش بزنی یا امامِ رئوف، آنوقت تو را میطلبد و میآیی از راهی دور در بهشت؛ با یک استکان شراب طهور…
به گزارش شبکه خبری خوزستان،
طُرههای آفتاب از کنار شانه ستبر ستونهای مرمریِ کنار چایخانه، روی سر صف بلند زائرها میپاشد. چای امروز، عطر هل و دارچینِ تازه کوبیده میدهد. خادمها مؤدبانه و دست به سینه ایستادهاند روبهروی زائرها. با لباسی سبز و لبها از آن شرابِ طهوری که سهم استکانهای حرم شده، مستانه میخندد؛ درست شبیه وصف بهشتیان، همانجا که خداوند اینگونه از آنها میگوید: عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ…وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا که جامههایشان ابریشمی سبز است و خداوند کامشان را با شرابی پاک، شیرین کرده است.
توی صف میایستم، صف شراب طهور و ناگهان دچار انتظار میشوم. همان انتظار لطیف و دلچسب برای استکان چای حرم که پایانش دهانت شیرین میشود به حلاوتِ أحلی من العسل. آن هم درست همین جا که دعوت میشوی به قطعهای از بهشتی که خدا قبل از فرا رسیدن روز مرگمان، دیدههایمان را به برکتش روشن کرده است.
خادمها با خنده استکانها را با چای سرخ خوشرنگی پر میکنند و زائرها دست دراز میکنند سمت سینیها، جمعیت زیاد است و ازدحام، زیادتر، اما هیچ دستی از این خوانِ برکت، خالی برنمیگردد. در این خانه، در این بارگاه، در این مملکت بی زوالِ شاه خراسان، در این پلاک هشت از خانههای بهشت، شرط دخول، بهشتی بودن نیست! اینجا هیچ دربانی جلوی کسی را نمیگیرد چون امام رئوف، اذن دخول را به همه داده و فرموده: «بیا! که هر کس مرا زیارت کند و از راه دور به زیارت من آید در روز قیامت در سه جایگاه به یارى او خواهم آمد تا او را از ناراحتیهاى آن حال نجات دهم. اول در آن هنگامی که نامههاى اعمال پخش مىشود از جانب راست و از جانب چپ، که هر کس نامه عملش به دست راستش داده شود با نرمى و سهولت به حساب او رسند؛ و اما آنکه کتابش را به دست چپش دهند خواهد گفت: اى کاش نامهاش را به او نمىدادند و به حسابش نمىرسیدند. دوم در آن هنگام که از صراط میگذرد و سوم هنگام میزان عمل، در آن وقت که عمل او را بررسى کرده و مىسنجند.»
شیرینی نقلها، چای حرم را دلکشتر کرده. مثل دانههای تسبیحاند توی مُشتم. سفت میچسبمشان. عطر زحمت میدهند و عشق، تار و پود کیسه گردنیِ پیرزن را پر کرده است؛ قند هر استکانی که تمام شد، آرام به نُقل میهمانمان میکند. بعد هم با کمری خمیده آرام آرام میرود به سوی ضریح. به سوی نور.
به سوی مزاری که پیکر آفتاب را به آغوش کشیده و من دوباره برمیگردم کنج چایخانه ؛همان پاتوق دوستداشتنی که قیمت منوی آن، محبت به آقاست.
همه دارند چای مینوشند و سرخوشاند از نشستن توی مضیف شاه خراسان؛ یکی با استکانش عکس میگیرد. یکی قندها را تبرکی میبرد و یکی دو دست استکان نو میدهد تا یک استکانِ لبزده بگیرد از خادمها. در این چایخانه هر کسی توی دنیای خودش بست نشسته اما همه چشمها و دلها به سمت کعبه فقراست. به سوی آقایی که دلشکستهها را عجیب، خریدارتر است.
همان غریب الغربایی که کافیست صدایش بزنی یا امامِ رئوف، آنوقت تو را میطلبد. میآیی. از راهی دور. در بهشت. با یک استکان شراب طهور.




برچسب ها :khz ، KHZ News Network ، KHZ NN ، Khznn ، Khznn_ir ، KHZNN.ir ، اخبار خوزستان ، خبرنگار سایت شبکه خبری خوزستان ، خوزستان ، سایت شبکه خبری خوزستان ، شبکه خبری ، شبکه خبری خوزستان ، شبکه خبری خوزستان مستقل و متفاوت ، کانال رسمی سایت شبکه خبری خوزستان t.me/khznn ، کشاورزی خوزستان ، محمد باقر عباسی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰