مگو که شعله در این سینه در نمیگیرد دلم گرفته از این بیشتر نمیگیرد
مگو که شعله در این سینه در نمیگیرد دلم گرفته از این بیشتر نمیگیرد به درد بی خبری جان خسته درگیر است کسی از آن سوی دل ها خبر نمیگیرد سزاست گر شکند تیغ خود گر پرستیدن دلی که آینه ها را سپر نمیگیرد بسوز چنگ دلت را در این مجال جنون اگر به زخمه