کد خبر : 6243
تاریخ انتشار : پنجشنبه 18 مهر 1398 - 4:37
-

پدران و مادران خلاق وغیر خلاق

پدران و مادران خلاق وغیر خلاق

بچه سرفه می‌کند. مادر خلاق : یک دستمال درمی‌آورد و به بچه می‌دهد مادر غیر خلاق : به او می‌گوید”نکن”. بعد هم بچه را دعوا می‌کند. بچه حالا علاوه بر سرفه، نق هم می‌زند.. بچه غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. پدر خلاق: به او می‌گوید که راه خروج را بلد نیست و

بچه سرفه می‌کند.

مادر خلاق :
یک دستمال درمی‌آورد و به بچه می‌دهد

مادر غیر خلاق :
به او می‌گوید”نکن”. بعد هم بچه را دعوا می‌کند. بچه حالا علاوه بر سرفه، نق هم می‌زند..

بچه غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود.

پدر خلاق:
به او می‌گوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه می‌خواهد خروجی را نشانش بدهد.
بچه یورتمه کنان بطرف در می‌رود و خوشحال است. احساس می‌کند کار مهمی انجام می‌دهد.

پدر غیرخلاق:
او را به زور و کشان کشان بیرون می‌برند. بچه نق می‌زند.
بچه غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود.
قربان صدقه‌اش می‌روند و وعده شکلات و بستنی می‌دهند.
بچه رشوه را قبول می‌کند. همچنان غر می‌زند و از مغازه خارج می‌شود. و مشغول چانه‌زدن بر سر تعداد بستنی است.

بچه در مدرسه دعوا کرده‌است. داستان را برای مادر تعریف می‌کند.

مادر خلاق:
گوش می‌دهد، اما عکس‌العملی نشان نمی‌دهد.

مادر غیرخلاق:
درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش می‌دهد. به بچه می‌گوید:
“اون فقیره. واسه همین بی‌تربیته.
تو باهاش بازی نکن!”

بچه بستنی می‌خورد.

مادر خلاق:
به او دستمال می‌دهد تا دهانش را پاک کند.

مادر غیرخلاق:
دور دهانش را پاک می‌کند

بچه نق می‌زند.

مادر خلاق:
به کودکش نگاه میکند و از او میخواهد تا علت بدخلقیش را بدون گریه بگوید

مادر غیر خلاق:
دعوایش می‌کند.
پدر به مادر می‌توپد که بچه را دعوا نکن.
بچه لگدی حواله پدر می‌کند. مادر می‌خندد. پدر بچه را دعوا می‌کند . و بعد برای آرام کردنش باز هم به او وعده و رشوه می‌دهند

بچه زمین خورده‌است.

مادر خلاق:
با لبخند به کودکش نگاه میکند و با زبان بدن به او میفهماند
طوری نیست بلند شو و ادامه بده
و او با خوشحالی بلند می‌شود و به بازی ادامه می‌دهد.

مادر غیرخلاق:
دو دستی توی سرش خودش می‌زند و جیغ میزند و بچه را بلند می‌کند و مثل کیسه سیب‌زمینی می‌تکاند.
بچه می‌ترسد و جیغ می‌کشد.

بعد مادر بچه را پیش خود مینشاند و به او میگوید از جات تکان نخور وروجک
مادر آینه در‌می‌آورد تا ظاهرش را کنترل کند.
و بچه از فرصت استفاده کرده و با این فکر پیروزمندانه که از دست مادر فرار کردم دوباره میرود تا بازی کند

در مطب دکتر حوصله بچه سر رفته‌است.

مادر خلاق:
از کیفش کاغذ و مداد‌رنگی بیرون می‌آورد. و بچه مشغول می‌شود.

مادر غیرخلاق:
مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده‌باشد لاینقطع می‌گوید ”
نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، بشین، ول کن، به پدرت میگم …”. اعصاب همه رو خرد کردی.
الان آقای دکتر میاد آمپولت میزنه!!!

خدیجه رحمانی روانشناس کودک و نوجوان و خانواده

یاسوج سردار جنگل شمالی ساختمان صبا طبقه دوم کلینیک مشاوره رسش ۰۹۱۰۶۵۸۱۴۱۴

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.