کد خبر : 16954
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 - 19:06
-

نفت ؛ از کدام حق میگوییم؟! | غلامرضا جعفری

نفت ؛ از کدام حق میگوییم؟! | غلامرضا جعفری

نفت ؛ از کدام حق میگوییم؟! | غلامرضا جعفری   حالا تو را می‌شناسند، وزیر نامه داده، مشاورش را مامور کرده تا بفهمد چرا چنین کرده‌ای؟ کارت را می‌خواهند بفهمند و برای فهم کارت حتی صدا و سیما ارتباط مستقیمی با یک نفر مدیرعامل نفتی برقرار کرده، مدیر همان شرکتی که به واسطه چندین قرارداد

نفت ؛ از کدام حق میگوییم؟! | غلامرضا جعفری

 

حالا تو را می‌شناسند، وزیر نامه داده، مشاورش را مامور کرده تا بفهمد چرا چنین کرده‌ای؟ کارت را می‌خواهند بفهمند و برای فهم کارت حتی صدا و سیما ارتباط مستقیمی با یک نفر مدیرعامل نفتی برقرار کرده، مدیر همان شرکتی که به واسطه چندین قرارداد مالک کارگران می‌شود؛ قراردادی با پیمانکار دست اول، پیمانکاری که فاصله او با صندلی وزیر و وکیل به اندازه فاصله تو با گرسنگی است،نزدیک تر حتی.

 

پیمانکار دست اول فقط امضا می‌کند، او می‌تواند با یک امضا هر وزیر و وکیلی را عین یک نوعروس به خنده و شادی دربیاورد و حتی گاهی رقص، البته رقصی که در بخشنامه‌ها ممنوع نشده و برای ریتمش نیازی به تنبک و داریه ندارد، تنها صدای ریزی که از دنده‌های شکسته برمی‌خیزد کافی است.

 

پیمانکار دست اول که برای انجام کاری،لازم نیست حتی آدرس چاه نفت را داشته باشد، قرارداد دیگری وسط کارزار می‌گذارد و با اشاره دستی،چپ و راستش فرقی ندارد و تنها بستگی به نوع نشستن بالاتر نشینان دارد، با اشاره دست راست گاهی و گاهی نیز با نشاندن چپش، زنجیره پیمانکاران را می‌سازد، و اینگونه است که در سلسله مراتب مالکیت کار و نفت و هوا و هویزه و هور العظیم، شخصیت دیگری ظاهر میشود که نامش پیمانکار دست دوم است، بماند که معلوم نیست برای انجام به اصطلاح یک کار! چرا باید جامعه ای از پیمانکاران را تولید کرد؟ و اساسا نقش آن پیمانکار دست اول چیست؟ اگر که مجری و مسئول انجام قرارداد مذکور پیمانکار نوظهوری است به نام دست دوم؟!

 

البته پرسشهایی چنین تنها نتیجه شان عذرخواهی است، عذرخواهی نویسنده،خواننده و اجتماع و حتی مولکولهای ریز هورالعظیم که گاهی به یاد نیزارهای قدیمش ناله می‌کند،نیزاری که به اندازه دکلهای نفتی مهم نبود.

 

حالا ولی مبارک است معروف شدنت! آنچنان که وزیر مشاوری گران قیمت را مامور کرده راز مرگ تو را بفهمد! هزینه بلیط درجه یک هواپیما، هزینه ایاب و ذهاب از در طیاره تا لب چاه علیل نفت با خودرویی که طبقه ممتازه را حمل می‌کند، هزینه همراه، راننده، آشپز و هتل، و همه این هزینه ها برای این است که راز مرگ تو کشفی سنگین می‌طلبد!

 

کشفی سنگین می طلبد؟! رازی که حتی پیشتر از انداختن طناب به دور گردنت، در چاه ویلی که نفت می نامند آفتابی روشن است، آنچنان آفتاب که همان مدیرنفتی در گفتگویش با سیما از کشفش گفته و گفته که تو نه تنها حقوقت عقب نیافتاده بود که حتی به کار گرفتنت هم نتیجه رفتار انسانی پیمانکار و … بود و انگار تو با رفتارت نشان دادی که از سر سیری، تعلیق در چاه نفت را انتخاب کرده ای!

 

و حالا بدون هزینه اینترنت و ترافیک مجازی و پیج اینستگرامی و حتی خانه ای در فیس بوک، به چهره روز بدل شده ای. وزیر به نامت نامه می‌زند، مشاور به نامت سفر می‌کند، سیما به نامت مصاحبه می‌کند و مدیران نفتی از جنبه های انسانی خود پرده برداری می‌کنند، از همه عجیب تر اما رفتار اداره ای است که به قاعده متولی حقوق توست!

 

متولی حقوق توست؟! کدام حقوق را میگویی؟ در جایی که هورالعظیم حقی ندارد، نیزارهایش حقی ندارند، پرنده هایش حقی ندارند و حتی طعوس و شن زارهایش حقی ندارند! از کدام حق سخن میگوییم؟!

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.